بدخواهی و دشمنی و بداندیشی. (ناظم الاطباء). عداوت. کینه توزی: کز سر کین وری و بدخویی درحق من دعای بد گویی. نظامی. کارگاه خشم گشت و کین وری کینه دان اصل ضلال و کافری. مولوی. رجوع به کین ور شود
بدخواهی و دشمنی و بداندیشی. (ناظم الاطباء). عداوت. کینه توزی: کز سر کین وری و بدخویی درحق من دعای بد گویی. نظامی. کارگاه خشم گشت و کین وری کینه دان اصل ضلال و کافری. مولوی. رجوع به کین ور شود
سینما چشم یا کینو آی (Kino Eye) یک نظریه و سبک سینمایی است که توسط فیلمساز و نظریه پرداز روس، ژیگا ورتوف (Dziga Vertov)، در دهه ۱۹۲۰ معرفی شد. این مفهوم بر اساس باور ورتوف به قدرت دوربین در ثبت واقعیت به روشی که چشم انسان قادر به دیدن آن نیست، بنا شده است. او معتقد بود که دوربین می تواند ابزاری برای کشف و نمایش حقیقت های پنهان و ناگفته باشد. ویژگی های کلیدی سینما چشم عبارتند از: 1. مستندسازی واقعیت : استفاده از فیلم به عنوان ابزاری برای ثبت زندگی روزمره و واقعیت های اجتماعی بدون دخالت و تنظیمات مصنوعی. ورتوف به دنبال این بود که دوربین به عنوان `چشم` حقیقت عمل کند. 2. ضد داستان گویی سنتی : ورتوف معتقد بود که داستان های ساختگی و درام های سینمایی سنتی به واقعیت زندگی مردم عادی خیانت می کنند. بنابراین، سینما چشم به جای داستان گویی متداول، به مستندسازی و نمایش واقعیت می پردازد. 3. مونتاژ خلاقانه : ورتوف از مونتاژ به عنوان ابزاری برای ایجاد ارتباطات جدید بین تصاویر و کشف معناهای تازه استفاده می کرد. او باور داشت که مونتاژ می تواند تأثیرات احساسی و معنایی عمیقی را به وجود آورد. 4. دوربین به عنوان یک ابزار علمی : ورتوف دوربین را به عنوان ابزاری علمی برای مشاهده و تحلیل زندگی روزمره می دید. او از تکنیک های مختلف فیلم برداری و مونتاژ برای نمایش واقعیت های پنهان و غیرقابل دیدن توسط چشم انسان استفاده می کرد. فیلم های مهم این جنبش شامل `مردی با دوربین فیلم برداری` (Man with a Movie Camera) ساخته ژیگا ورتوف است که به عنوان یکی از نمونه های برجسته سینما چشم شناخته می شود. این فیلم به طرز هنرمندانه ای از تکنیک های مونتاژ، فیلم برداری مستند و نوآوری های سینمایی برای نمایش زندگی شهری استفاده می کند. تئوری سینمایی ژیگاورتوف (Dziga Vertov) ، سازنده فیلم های مستند و خبری در اتحاد شوروی، بعد از انقلاب. در نظر ژیگاورتوف، دوربین فیلم برداری مانند جشم انسان بود و می توانست عناصر اصلی هر وضعیت را کشف و روی آن تمرکز کند. اما چشم دوربین، انعطاف پذیر تر از چشم انسان بود و می توانست حقیقت هر چیز را ببیند و آن را آشکار کند و این کار با تغییر فاصله، تغییر زاویه، دستکاری در سرعت و... شدنی است. در واقع انگیزه این اقدامات، ارائه واقعیت به همان صورتی است که وجود دارد. ورتوف اندیشه ها و دیدگاه هایش را در قالب چند بیانیه بیان کرد و سرانجام در سال 1919، گروه سینما – چشم را تشکیل داد و طی سه سال از 1922 یک رشته فیلم خبری، موسوم به سینما – حقیقت تدوین کرد، فیلم هایی که از سراسر اتحاد جماهیر شوروی و از زندگی روزمره مردم تهیه کرده بود.
سینما چشم یا کینو آی (Kino Eye) یک نظریه و سبک سینمایی است که توسط فیلمساز و نظریه پرداز روس، ژیگا ورتوف (Dziga Vertov)، در دهه ۱۹۲۰ معرفی شد. این مفهوم بر اساس باور ورتوف به قدرت دوربین در ثبت واقعیت به روشی که چشم انسان قادر به دیدن آن نیست، بنا شده است. او معتقد بود که دوربین می تواند ابزاری برای کشف و نمایش حقیقت های پنهان و ناگفته باشد. ویژگی های کلیدی سینما چشم عبارتند از: 1. مستندسازی واقعیت : استفاده از فیلم به عنوان ابزاری برای ثبت زندگی روزمره و واقعیت های اجتماعی بدون دخالت و تنظیمات مصنوعی. ورتوف به دنبال این بود که دوربین به عنوان `چشم` حقیقت عمل کند. 2. ضد داستان گویی سنتی : ورتوف معتقد بود که داستان های ساختگی و درام های سینمایی سنتی به واقعیت زندگی مردم عادی خیانت می کنند. بنابراین، سینما چشم به جای داستان گویی متداول، به مستندسازی و نمایش واقعیت می پردازد. 3. مونتاژ خلاقانه : ورتوف از مونتاژ به عنوان ابزاری برای ایجاد ارتباطات جدید بین تصاویر و کشف معناهای تازه استفاده می کرد. او باور داشت که مونتاژ می تواند تأثیرات احساسی و معنایی عمیقی را به وجود آورد. 4. دوربین به عنوان یک ابزار علمی : ورتوف دوربین را به عنوان ابزاری علمی برای مشاهده و تحلیل زندگی روزمره می دید. او از تکنیک های مختلف فیلم برداری و مونتاژ برای نمایش واقعیت های پنهان و غیرقابل دیدن توسط چشم انسان استفاده می کرد. فیلم های مهم این جنبش شامل `مردی با دوربین فیلم برداری` (Man with a Movie Camera) ساخته ژیگا ورتوف است که به عنوان یکی از نمونه های برجسته سینما چشم شناخته می شود. این فیلم به طرز هنرمندانه ای از تکنیک های مونتاژ، فیلم برداری مستند و نوآوری های سینمایی برای نمایش زندگی شهری استفاده می کند. تئوری سینمایی ژیگاورتوف (Dziga Vertov) ، سازنده فیلم های مستند و خبری در اتحاد شوروی، بعد از انقلاب. در نظر ژیگاورتوف، دوربین فیلم برداری مانند جشم انسان بود و می توانست عناصر اصلی هر وضعیت را کشف و روی آن تمرکز کند. اما چشم دوربین، انعطاف پذیر تر از چشم انسان بود و می توانست حقیقت هر چیز را ببیند و آن را آشکار کند و این کار با تغییر فاصله، تغییر زاویه، دستکاری در سرعت و... شدنی است. در واقع انگیزه این اقدامات، ارائه واقعیت به همان صورتی است که وجود دارد. ورتوف اندیشه ها و دیدگاه هایش را در قالب چند بیانیه بیان کرد و سرانجام در سال 1919، گروه سینما – چشم را تشکیل داد و طی سه سال از 1922 یک رشته فیلم خبری، موسوم به سینما – حقیقت تدوین کرد، فیلم هایی که از سراسر اتحاد جماهیر شوروی و از زندگی روزمره مردم تهیه کرده بود.
شیخ محمودالجونفوری الفاروقی محمود بن محمد و متولد در جونفور (کانبور) است. تألیفات ذیل از اوست: 1- الدوحهالمیاده. که ابی الحسنات محمد لکنهوی حاشیه ای بر آن نوشته است و رساله ای ضمیمه دارد که راجع به کلی و جزئی اجتماع نقیضین و ارتفاع آندو بحث شده است. 2- الشمس البازغه فی شرح الحکمهالبالغه در طبیعیات و عقلیات است که به همت محمد کلندار علی الزبیری به طبع رسیده است و تعلیقاتی بوسیلۀ کناد بر آن نوشته شده است ودر سال 1308 باحواشی محمد عبدالحمید لکنهوی به چاپ رسیده است. 3- الفرائد فی شرح الفوائد در بلاغت است و در کانبور به طبع رسیده است. (از معجم المطبوعات)
شیخ محمودالجونفوری الفاروقی محمود بن محمد و متولد در جونفور (کانبور) است. تألیفات ذیل از اوست: 1- الدوحهالمیاده. که ابی الحسنات محمد لکنهوی حاشیه ای بر آن نوشته است و رساله ای ضمیمه دارد که راجع به کلی و جزئی اجتماع نقیضین و ارتفاع آندو بحث شده است. 2- الشمس البازغه فی شرح الحکمهالبالغه در طبیعیات و عقلیات است که به همت محمد کلندار علی الزبیری به طبع رسیده است و تعلیقاتی بوسیلۀ کناد بر آن نوشته شده است ودر سال 1308 باحواشی محمد عبدالحمید لکنهوی به چاپ رسیده است. 3- الفرائد فی شرح الفوائد در بلاغت است و در کانبور به طبع رسیده است. (از معجم المطبوعات)
آنکه در کمین می نشیند. کمین گر. (ناظم الاطباء، ذیل کمین گر). کمین کننده: طلایه به پیش اندرون چون قباد کمین ور چو گرد تلیمان نژاد. فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 1 ص 96)
آنکه در کمین می نشیند. کمین گر. (ناظم الاطباء، ذیل کمین گر). کمین کننده: طلایه به پیش اندرون چون قباد کمین ور چو گرد تلیمان نژاد. فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 1 ص 96)
این جهانی. دنیوی. مقابل آن سری: هر ذلیلی که حق عزیز کند آن عزیزیش این سری منگر. خاقانی. ، تباه و ضایع نمودن کرم چیزی را. (آنندراج). بید زدن و بید خوردن و ضایع شدن از بیدخوردگی. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) ، برانگیختن. (از آنندراج) ، پریشان نمودن. (از آنندراج) ، بخشم درآوردن، آزردن، زخم کردن و مجروح نمودن، شکافته شدن. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
این جهانی. دنیوی. مقابل آن سری: هر ذلیلی که حق عزیز کند آن عزیزیش این سری منگر. خاقانی. ، تباه و ضایع نمودن کرم چیزی را. (آنندراج). بید زدن و بید خوردن و ضایع شدن از بیدخوردگی. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) ، برانگیختن. (از آنندراج) ، پریشان نمودن. (از آنندراج) ، بخشم درآوردن، آزردن، زخم کردن و مجروح نمودن، شکافته شدن. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
انتقام جویی. (فرهنگ فارسی معین). انتقام. قصاص. استقاده. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مدارا کن از کین کشی بازگرد که مردم نیازارد آزادمرد. نظامی. رجوع به کین کش شود
انتقام جویی. (فرهنگ فارسی معین). انتقام. قصاص. استقاده. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مدارا کن از کین کشی بازگرد که مردم نیازارد آزادمرد. نظامی. رجوع به کین کش شود
انتقامجو، کینه جو: چه جویی مهر کین جویی که با او حدیث مهرجویی درنگیرد، خاقانی، رجوع به کینه جوی شود، جنگجو، دلاور، جنگ آور، رزمجوی: ز گردان کین جوی سیصدهزار سپه داشت شایستۀ کارزار، اسدی، بزد خیمه و صدهزار از سران گزین کرد کین جوی و گندآوران، اسدی، به گرشاسب کین جوی کشورگشا جهان پهلوان گرد زاول خدا، اسدی، رجوع به کینه جوی شود
انتقامجو، کینه جو: چه جویی مهر کین جویی که با او حدیث مهرجویی درنگیرد، خاقانی، رجوع به کینه جوی شود، جنگجو، دلاور، جنگ آور، رزمجوی: ز گردان کین جوی سیصدهزار سپه داشت شایستۀ کارزار، اسدی، بزد خیمه و صدهزار از سران گزین کرد کین جوی و گندآوران، اسدی، به گرشاسب کین جوی کشورگشا جهان پهلوان گرد زاول خدا، اسدی، رجوع به کینه جوی شود
انتقام کشی، (فرهنگ فارسی معین)، انتقامجویی: بر اولیا و بر اعدای خود به لطف و به عنف به مهربانی معروفی و به کین توزی، سوزنی، رجوع به کین توز شود، جفاکاری، ستمگری، بی لطفی، نامهربانی، خصومت ورزی: رای تو به کین توزی دارد سر جانسوزی چون نیست لبت روزی هم رای تو اولیتر، خاقانی
انتقام کشی، (فرهنگ فارسی معین)، انتقامجویی: بر اولیا و بر اعدای خود به لطف و به عنف به مهربانی معروفی و به کین توزی، سوزنی، رجوع به کین توز شود، جفاکاری، ستمگری، بی لطفی، نامهربانی، خصومت ورزی: رای تو به کین توزی دارد سر جانسوزی چون نیست لبت روزی هم رای تو اولیتر، خاقانی
بهادر. غضبناک و جنگجو. (ناظم الاطباء). جنگاور. جنگجو. رزم آور: و دیگر از ایران زمین هرچه هست که آن شهرها را تو داری به دست بپردازی و خود به توران شوی ز جنگ و ز کین آوران بغنوی. فردوسی. ستاره شناسان و دین آوران سواران جنگی و کین آوران. فردوسی. به چین و به ماچین نمانم سوار نه کین آوری از در کارزار. فردوسی. نه شمشیر کین آوران کند بود که کین آوری زاختر تند بود. سعدی. رجوع به مدخل بعد شود، انتقامجو: به سلم و به تور آگهی تاختند که کین آوران جنگ برساختند. فردوسی. رجوع به مادۀ بعد شود
بهادر. غضبناک و جنگجو. (ناظم الاطباء). جنگاور. جنگجو. رزم آور: و دیگر از ایران زمین هرچه هست که آن شهرها را تو داری به دست بپردازی و خود به توران شوی ز جنگ و ز کین آوران بغنوی. فردوسی. ستاره شناسان و دین آوران سواران جنگی و کین آوران. فردوسی. به چین و به ماچین نمانم سوار نه کین آوری از در کارزار. فردوسی. نه شمشیر کین آوران کند بود که کین آوری زَاختر تند بود. سعدی. رجوع به مدخل بعد شود، انتقامجو: به سلم و به تور آگهی تاختند که کین آوران جنگ برساختند. فردوسی. رجوع به مادۀ بعد شود
دشمنی و عداوت و بدخواهی. (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی کینه ور: بی کینه وری سلاح بسته چون گل به سلاح خویش خسته. نظامی. و رجوع به کینه ور شود، انتقام و تلافی بدیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به کینه ور شود
دشمنی و عداوت و بدخواهی. (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی کینه ور: بی کینه وری سلاح بسته چون گل به سلاح خویش خسته. نظامی. و رجوع به کینه ور شود، انتقام و تلافی بدیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به کینه ور شود
بدخواه و بداندیش و دشمن. (ناظم الاطباء). به معنی کینه ور. (آنندراج) : و این دارابن دارا با وزیر پدرش ’رشتن’ کین ور بود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 55) ، جنگجو. جنگ آور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هرگاه که دل بزرگ بود و خون او سطبر باشد مردم دلیر و کین ور باشند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، از یادداشت ایضاً) ، انتقام کشنده. کینه ور: الوتر، کین ور کردن. الغل، کین ور شدن. (تاج المصادر بیهقی)
بدخواه و بداندیش و دشمن. (ناظم الاطباء). به معنی کینه ور. (آنندراج) : و این دارابن دارا با وزیر پدرش ’رشتن’ کین ور بود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 55) ، جنگجو. جنگ آور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هرگاه که دل بزرگ بود و خون او سطبر باشد مردم دلیر و کین ور باشند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، از یادداشت ایضاً) ، انتقام کشنده. کینه ور: الوتر، کین ور کردن. الغل، کین ور شدن. (تاج المصادر بیهقی)
جنگاوری. جنگجویی. رجوع به مدخل قبل شود، انتقامجوئی. خونخواهی: میان ار ببستی به کین آوری به ایران نکردی کسی سروری. فردوسی. وگر بازگونه بود داوری که شه میل دارد به کین آوری. نظامی. کرم کن نه پرخاش و کین آوری که عالم به زیر نگین آوری. سعدی. رجوع به مدخل قبل شود
جنگاوری. جنگجویی. رجوع به مدخل قبل شود، انتقامجوئی. خونخواهی: میان ار ببستی به کین آوری به ایران نکردی کسی سروری. فردوسی. وگر بازگونه بود داوری که شه میل دارد به کین آوری. نظامی. کرم کن نه پرخاش و کین آوری که عالم به زیر نگین آوری. سعدی. رجوع به مدخل قبل شود